
میرداماد
شمارهٔ ۳۶
۱
دگرم زدست ماهی شده دل هزار پاره
که گشاده باده بر من زقضا در نظاره
۲
نزنی گرم به ناوک ز قضا چنان بنالم
که شود ز آه من خون به دل فلک ستاره
۳
ز غمت چنان بربزم ز دو دیده بحر خونی
که نه آسمان نیابد ز شنا ره کناره
۴
ز من ار دریغ داری تو سنان بجای خویش است
دل پاره چون کنم من به برتو در شماره
۵
من و وصل دوست هر جا که شود میسر آن به
که به کار خیر حاجت نبود به استخاره
تصاویر و صوت


نظرات