
میرداماد
شمارهٔ ۷
۱
فقیا بفیکا تفز بالعلا
معلماعلی قلبکا القیا
۲
بیا زاهد از باده ما بشوی
دل و جان ز اوساخ زرق و ریا
۳
از من می که در کیش اکسیریان
گدائی کند مهر از و کیمیا
۴
به میخانه ما یکی برگذر
نه میخانه بل کعبه اصفیا
۵
می از جام ما خور که تا روز حشر
زخاک تو خورشید روید گیا
۶
الهی دلم بنگه مهر تست
که اقلیم نور است و صقع ضیا
۷
شد اشراق خاک تو کز خاک او
کند دیده عقل کل توتیا
نظرات