
میرداماد
شمارهٔ ۳۱۸
۱
دل در غمت از دو کون برداشته به
در مزرع جان تخم بلا کاشته به
۲
این رخنه غم که دیده اش می خوانند
بی دوست بخاک محنت انباشته به
نظرات