غروی اصفهانی

غروی اصفهانی

شمارهٔ ۱۰۳

۱

من به ناخن غم سینه می‌خراشم

فی المثل چه فرهاد کوه می‌تراشم

۲

خاکساری تو کرده فرش راهم

غمگساری تو صاحب فراشم

۳

گر ز دست جورت ناله‌ای بر آرم

بر سر جهانی خاک غم بپاشم

۴

دور باش غیرت رانده آن چنانم

کز ره خیالت نیز دور باشم

۵

ای لب و دهانت رشک چشمۀ نوش

چاره‌ای و رحمی زانکه ذو العطاشم

۶

روی نازنینت بوی عنبرینت

راحت معادم عشرت معاشم

۷

بند بندم از غم همچو نی بنالد

در هوای کویت بس که در تلاشم

۸

مفتقر ندارد جز کلافۀ لاف

این بود متاعم وین بود قماشم

تصاویر و صوت

دیوان حاج شیخ محمدحسین غروی اصفهانی معروف به کمپانی - مقدمه محمدرضا مظفر - محمدحسین غروی اصفهانی (کمپانی) - تصویر ۲۷۷

نظرات