غروی اصفهانی

غروی اصفهانی

شمارهٔ ۱۲۱

۱

دمی با تو بودن که جان جهانی

بود خوشتر از یک جهان زندگانی

۲

بکن جلوه ای شاهد عالم آرا

که چون شمع دارم سر سرفشانی

۳

ز طور تو هیهات اگر پا بگیرم

نیندیشم از پاسخ «لن ترانی»

۴

چه پروانه پروا ندارم ز آتش

بود نیستی هستی جاودانی

۵

تو ای خضر رهبر دلیل رهم شو

که زین وادی هولناکم رهانی

۶

بسی دورم از شاهراه طریقت

ز کوی حقیقت ندیدم نشانی

۷

چه باشد که افتاده ای را به همت

بسر حد اقلیم عزت رسانی

۸

خرابم کن از بادۀ عشق چندان

که آسوده گردم ز دنیای فانی

۹

دل مفتقر در هوای تو خون شد

بیا تا که باقی بود نیمه جانی

تصاویر و صوت

نظرات