غروی اصفهانی

غروی اصفهانی

شمارهٔ ۱۲۶

۱

دارم ای دوست ز بیداد تو فریاد بسی

چه کنم چون نبود دادگر دادرسی

۲

بخت آشفته نخفته است که گردد بیدار

مرده هرگز نشود زنده به بانگ جرسی

۳

طبع، افسرده و دل مرده و تن آزرده

بار الها برسانم به مسیحانفسی

۴

ای به بازیچه ز اقلیم حقیقت شده دور

جهد کن تا که به مردان طریقت برسی

۵

مرغ گلزار بهشتی تو، بزن بال و پری

تا به کی شیفتهٔ دانه و آب و قفسی

۶

طوطی عالم اسراری و شیرین‌گفتار

حیف باشد که تو با زاغ و زغن هم‌نفسی

۷

تا به کی سر به گریبان طبیعت داری

چند در دامنۀ دام هوا و هوسی

۸

مفتقر سایۀ سلطان هما را بطلب

ورنه در مرحلهٔ عشق کم از خرمگسی

تصاویر و صوت

دیوان حاج شیخ محمدحسین غروی اصفهانی معروف به کمپانی - مقدمه محمدرضا مظفر - محمدحسین غروی اصفهانی (کمپانی) - تصویر ۲۹۲

نظرات