غروی اصفهانی

غروی اصفهانی

شمارهٔ ۱۳۱

۱

خواهی اگر بکوی حقیقت سفر کنی

باید ز شاهراه طریقت گذر کنی

۲

گر بی رفیق پای نهی در طریق عشق

خود را یقین دچار هزاران خطر کنی

۳

هرگز بطوف کعبۀ جانان نمی رسی

تا آنکه در منای وفا ترک سر کنی

۴

گر بگذری ز ظلمت حس و خیال و وهم

چون آفتاب از افق عقل سر کنی

۵

وندر فضای عشق اگر بال و پر زنی

از آشیان قدس توان سر بدر کنی

۶

آن دم ترا ز سرّ حقیقت خبر کنند

کز بی خودی ز خود نتوانی خبر کنی

۷

ناموس حق به بانگ انا الحق مده بباد

تا جلوه از حقیقت خود خوبتر کنی

۸

گر بنگری بطلعت لیلی چنانکه هست

مجنونم ار ز شوق تو شب را سحر کنی

۹

کلک زبان بریده ندانم چه می کند

خوبست مفتقر که سخن مختصر کنی

تصاویر و صوت

دیوان حاج شیخ محمدحسین غروی اصفهانی معروف به کمپانی - مقدمه محمدرضا مظفر - محمدحسین غروی اصفهانی (کمپانی) - تصویر ۲۹۱

نظرات