
غروی اصفهانی
شمارهٔ ۱۵
۱
افسوس که گوهر نفس نفیس
از کف دادی بمتاع خسیس
۲
از یوسف عشق گذشته به هیچ
با گرگ هوی همراز و انیس
۳
بستی ز بساط سلیمان چشم
با دیو طبیعت گشته جلیس
۴
دردی که تر است دوا نکند
صد جالینوس و ارسطالیس
۵
از بحث و نظر سودی نبری
هرچند کنی عمری تدریس
۶
با صدق و صفا پیوند بکن
زن تیشه به بیخ و بن تلبیس
۷
از مفتقر این رقم کافی
بر لوح دل صافی بنویس
نظرات