غروی اصفهانی

غروی اصفهانی

شمارهٔ ۲۲

۱

ای تاب و توانم را برده

رحمی بر این دل افسرده

۲

برگی از گلشن خرم عمر

باقی بود آن هم پژمرده

۳

خوناب جگر از ساغر دل

در فصل بهار غمت خورده

۴

بیمار توایم و نه پرسیتی

کاین غمزده به شد یا مرده

۵

رنجور، مرنجانیده کسی

آزرده کدام کس آزرده

۶

رفتم بشمار غلامانش

آوخ که بهیچم نشمرده

۷

جانا قدمی نه، مفتقرت

بر خاک درت سر بسپرده

تصاویر و صوت

نظرات