غروی اصفهانی

غروی اصفهانی

شمارهٔ ۳۵

۱

آن دل که ز عشق چه غنچه شکفت

هر نکته که گفت ز حسن تو گفت

۲

بیدار غمت از صبح ازل

تا شام ابد یک لحظه نخفت

۳

گوش دل هر هوشیار دلی

هر نغمه شنفت هم از تو شنفت

۴

مژگان من دلرفته ز دست

جز خاک ره کوی تو نرفت

۵

از اشک و سرشک روان دلم

پیداست حقیقت راز نهفت

۶

آندل که نگشته ز طاقت طاق

حاشا که بود با عشق تو جفت

۷

این غم که نصیب مفتقر است

هرگز ندهد از دست به مفت

تصاویر و صوت

نظرات