غروی اصفهانی

غروی اصفهانی

شمارهٔ ۳۶

۱

تا رایت عشق افراخته ام

در وادی حیرت تاخته ام

۲

هنگام قمار نظر بازی

یکجا دل و دین را باخته ام

۳

از عشرت و شادی بی خبرم

تا با غم دل پردخته ام

۴

از من نه عجب گر نیست نشان

در بوتۀ غم بگداخته ام

۵

حاشا که ز کوی تو پای کشم

جز کوی ترا نشناخته ام

۶

یک نکته ز عشق اندوخته ام

وز کف دو جهان انداخته ام

۷

گز مفتقرم از دولت عشق

با گنج قناعت ساخته ام

تصاویر و صوت

نظرات