
غروی اصفهانی
شمارهٔ ۳۷
۱
ای در طلبت همه عالم گم
افلاطون رفته فرو در خم
۲
سرگشتۀ کوی تواند افلاک
آشفتۀ موی تواند انجم
۳
از شش جهت آوازۀ عشاق
بر خواسته تا فلک هفتم
۴
در وادی عشق تو طفل رهند
پیران طریقت بل هُم هُم
۵
کی مردم دیده ترا بیند
ای بیرون از افق مردم
۶
بحریست عمیق پر از گرداب
یک قطرۀ اوست دو صد قلزم
۷
گر شیر فلک باشی بمثل
دم در کش و هیچ مجنبان دم
۸
زد دانۀ خال تو راه خیال
فریاد ز رهزنی گندم
۹
یا آنکه ز پای طلب بنشین
یا مفقر از سر هستی قم
نظرات