
غروی اصفهانی
شمارهٔ ۴۲
۱
به سامانی رسان یارا سر سودایی ما را
و گر نه ده شکیبایی دل شیدایی ما را
۲
براق عقل در حیرت شود از رفرف طبعم
چه بیند گاه همت آسمانپیمایی ما را
۳
به گلزار معارف بلبلم کن ای گل خوشبو
ببین دستانسرایی و چمنآرایی ما را
۴
مناز ای گنبد مینا به رفعت کاین خم گردون
حبابی بیشتر نبود خم مینایی ما را
۵
بفرما جلوهای ای شمع جمع نرم جانبازان
ببین آنگاه چون پروانه بیپروایی ما را
۶
به شکر آنکه یکتایی تو در اقلیم زیبایی
بخور گاهی به غمخواری غم تنهایی ما را
۷
به عشق ذکر و فکر نقش باطل صرف شد عمری
بسوزان ای حقیقت دفتر دانایی ما را
۸
شد از ترک عنایت بینهایت مفتقر رسوا
چرا چندین پسندی خواری و رسوایی ما را
تصاویر و صوت

نظرات