غروی اصفهانی

غروی اصفهانی

شمارهٔ ۴۸

۱

تبارک الله از آن طلعت چو ماه و تعالی

نه ماه را است چنین غره و نه این قد و بالا

۲

ندیده در افق اعتدال دیدۀ گردون

کوجهه قمراً او کحاجبیه هلالا

۳

جمال چهرۀ خورشید از ان شعاع جبینست

و حیث قابله البدر فاستنم کمالا

۴

زند عقیق لبش طعنه ها بلعل بدخشان

سبق برد دُر دندان او ز لؤلؤ لالا

۵

هزار خسرو و پرویز را دل است چو فرهاد

ز شور صحبت شیرین آن شهنشه والا

۶

بخنجر مژه و تیر غمزه ام مزن ای جان

که خسته ام من و بیجان و لا اطیق قتالا

۷

ز رنج عشق تو رنجورم آن چنانکه تو دانی

که گر بجانب من بنگری رأیت خیالا

۸

ببانگ دیو طبیعت چنان زراه شدم دور

که گر تو دست نگیری لقد ضللت ضلالا

۹

ذلیل و مفتقرم ای عزیز مصر حقیقت

بده نجاتم از این پستی و ببر سوی بالا

تصاویر و صوت

دیوان حاج شیخ محمدحسین غروی اصفهانی معروف به کمپانی - مقدمه محمدرضا مظفر - محمدحسین غروی اصفهانی (کمپانی) - تصویر ۲۵۰

نظرات