غروی اصفهانی

غروی اصفهانی

شمارهٔ ۶۵

۱

مژدۀ باد زندان را قاصد صبا آمد

حضرت سلیمان را هدهد سبا آمد

۲

مژده بادت ای بلبل می‌دمد به صحرا گل

شور و فتنه داد گل موسم نوا آمد

۳

کوفت کوس آزادی آسمان به صد شادی

یا که شاخ شمشادی با قد رسا آمد

۴

صبح شام غم سرزد آفتاب خاورزد

یار حلقه بر در زد بوی آشنا آمد

۵

زهره نغمه زد آزادد مشتری دل از کف داد

از پی مبارک باد چرخ در صدا آمد

۶

شد جوان زندانی بر سریر سلطانی

بهر پیر کنعانی کجل توتیا آمد

۷

گرچه موج بی پایان زد بکشتی دوران

نیست با کی از طوفان نوح ناخدا آمد

۸

طالب حقیقت را نوبت تجلی شد

سالک طریقت را خضر رهنما آمد

۹

باز کن دو چشم دل بین که کیف مدالظل

مفتقر مشو غافل سایۀ هما آمد

تصاویر و صوت

نظرات