
غروی اصفهانی
شمارهٔ ۶۸
۱
رموز عشق را جز عاشقِ صادق نمیداند
حدیث حسن عذرا را به جز وامق نمیداند
۲
مرا شوقی بود در دل که اظهارش بُوَد مشکل
چه راز است آنکه جز صاحبدل شائق نمیداند
۳
علاج دردمند عشق صبر است و شکیبایی
ز من بشنو، طبیب ماهر حاذق نمیداند
۴
بلی سِرّ حقیقت راز مردان طریقت جوی
لِسان عشق را البته هر ناطق نمیداند
۵
نیندیشد ز آخر هرکه ز اول عشق آموزد
ز خود بگذشته هرگز سابق و لاحق نمیداند
۶
نشاید مشت خاکی را چه آتش سرکشی کردن
که هر سنجیده خود را بر کسی فائق نمیداند
۷
مده فرماندهی در ملک دل دیو طبیعت را
که عقل این حکمرانی را بر او لایق نمیداند
۸
به عیب ظاهر مخلوق بر باطن مکن حکمی
که مکنون خلایق را به جز خالق نمیداند
۹
بپرس از مفتقر هر نکتهای کز عشق میخواهی
فنون عشق عذرا را به جز وامق نمیداند
تصاویر و صوت

نظرات