
غروی اصفهانی
شمارهٔ ۹۱
۱
ز شور عشق تو گر ز عندلیبان شدم
ولی گرفتار بیداد رقیبان شدم
۲
پس از زمانی مدید جامۀ تقوی درید
زبسکه با بخت خویش دست و گریبان شدم
۳
چه صبح روشن اگر شهرۀ شهرم ولی
ز طالع تیره چون بخت غریبان شدم
۴
اگر نزد دانۀ خال تو راه خیال
ولی بدام قریب دلفریبان شدم
۵
در آرزوی تو عمر به بی نصیبی گذشت
نصیبم آن شد که من ز بی نصیبان شدم
۶
علاج درد من از طبیب حاذق مپرس
که من بدین حالت از دست طبیبان شدم
۷
برای لیلی طلب، شیوۀ مجنون خوش است
چرا که سرگشتۀ وضع لبیبان شدم
۸
ادب توقع مکن مفتقر از عاشقان
که من گرفتار سالوس ادیبان شدم
نظرات
حمیدرضا