
محیط قمی
شمارهٔ ۲۵ - مختوم به منقبت شاه ولایت علیه السلام
۱
بی رخ و زلف تو دل را روز و شب آرام نیست
با کسی این طایر وحشی به جز تو رام نیست
۲
ناصحم گوید: دهد بر باد، نام نیک، عشق
می نداند عاشقان را قید ننگ و نام نیست
۳
عقدهٔ زلف دو تا را برگشا، از پای دل
مرغ دستآموز را، حاجت به بند و دام نیست
۴
آتشین می، پختگان سخت بنیان را سزد
در خور این لقمه هر نازک مزاج خام نیست
۵
ساقیا می ده که از کلید سپهر و اختران
هیچ کس ایمن مگر در دور و رطل جام نیست
۶
خاصیه گان را نیست آگاهی چو زاسرار وجود
دار معذورش اگر زین رمز، آگه عام نیست
۷
تا نشنیدم در دم مرگم، نماید شاه رخ
در همه عمرم به جز ادراک آن دم کام نیست
۸
شاه درویشان علی مرتضی که افلاک را
بهر طوف آستانش روز و شب آرام نیست
۹
با خبر از شوق و ذوق و شور مستی «محیط»
کس به جز صافی دلان رند دُرد آشام نیست
نظرات