
محیط قمی
شمارهٔ ۲۷ - و له علیه الرحمه فی التّشبیب و التّحبیب
۱
تا زتاب می گل رویت شکفت
ترک گل بلبل زسودای تو گفت
۲
از پی آویزه ی گوش تو دل
با مژه بس دانهٔ یاقوت سُفت
۳
آن موحد شد که با جاروب لا
از حریم دل غبار شرک رُفت
۴
گر فروشد بوسه را جانان به جان
میستانم من که ارزان است و مفت
۵
جز هلال ابروان ماه من
دلبری را کس ندیده طاق و جفت
۶
ساقیا می ده که دور خرمی است
بخت شد بیدار و چشم فتنه خفت
۷
چون ثنای شاه دین گوید «محیط»
پای تا سرگوش شو بهر شنفت
۸
نوبهار جود کز فیض دَمش
گلشن ایجاد را گلها شکفت
نظرات