محیط قمی

محیط قمی

شمارهٔ ۴۸ - مختوم به مدح مولای متقیان و امیرمؤمنان علیه السلام

۱

مدام فتنه از آن چشم مست می‌ریزد

ولی به جان من می‌پرست می‌ریزد

۲

نگار من چو نشنید به بزم و برخیزد

بلا و فتنه ز بالا و پست می‌ریزد

۳

مدام خون جگر، جای اشک از دیده

به لعل نوش تو دل، هرکه بست می‌ریزد

۴

گر از شکسته دلم ریخت چون عجب نبود

که باده ساغر آن، چون شکست می‌ریزد

۵

به دام فرصتت افتد چو خصم، خونش ریز

که خون تو گر، ازین دام جست می‌ریزد

۶

به دوش بار بلایی که جان من دارد

ز قید این تن خاکی چو رست، می‌ریزد

۷

به تیر غمزه تو، آن را که می‌زنی سرو جان

به مقدمت ز پی ناز شست می‌ریزد

۸

مدام ساقی کوثر، به ساغر دل من

می ولایت خود، از الست می‌ریزد

۹

علی ذوالنعم که فیض و عطا

غلام درگه او را، ز دست می‌ریزد

۱۰

پناه خسته‌دلان شاه راد، ناصر دین

که خون هرکه دل خلق خَست، می‌ریزد

تصاویر و صوت

نظرات