
محیط قمی
شمارهٔ ۶۰ - ایضاً مختوم به مدح سلطان سریر ارتضا حضرت علیّ مرتضی علیه السلام
۱
دیار دل که پرآشوب بود، ناحیتش
خیال دوست به یک لحظه داد تمشیتش
۲
بس است خاصیت می، همین که دفع ریاست
گرفتم اینکه جز این نیست، هیچ خاصیتش
۳
گذار شیخ فتد گر به بزم، می خواران
زبوی باده نمایند، قلب ماهیتش
۴
دلم زچشم تو آموخت رسم بیماری
که سال ها شد و یک لحظه نیست، عافیتش
۵
به فیض یابی مقتول عشق، رشک برند
که هم قاتل و هم وارثی و هم دیتش
۶
ممیزان حقیقت به نیم جو، نخرند
متاع دار مجازی و ملک عاریتش
۷
زچشم زخم، زمن آن وجود ایمن باد
که دستگیری افتادگان بود، نیتش
۸
بگوش صوت اناالحق رسد زخاک نجف
غنوده تا که زبان خدا، به ناحیتش
۹
ولی ایزد بی چون، علی مربی کل
که خاک تیره شود زر، زیمن تربیتش
۱۰
نشان بندگیش، خواست آسمان چو محیط
نهاد دست قضا داغ مه به ناصیتش
نظرات