
محیط قمی
شمارهٔ ۹۳ - و له ایضاً الرَّحممَه
۱
المنة الله که گرفتار کمندی
گشتیم و برستیم زهر قیدی و بندی
۲
صد شکر که بخت خوش و اقبال بلندم
به نمود گرفتار سر زلف بلندی
۳
شادم که به پای دل دیوانه نهادم
از سلسله ی زلف گره گیر تو بندی
۴
جز خال به روی تو ندیدم که به ماند
از سوخته بر آتش سوزنده سپندی
۵
بگشا به شکر خنده لب لعل و به بخشا
شوریده دلان را زکرم پسته و قندی
۶
چون خاک شدم پست، مگر بر سرم از مهر
روزی فکند سایه ی قد سرو بلندی
۷
یا شاه سواری زسر لطف و کرامت
روزی کندم پی، سپهر سم سمندی
۸
در سایه الطاف علی، شاه ولایت
ایمن شده، رستیم ز هر بیم و گزندی
۹
در صومعه تا چند توان بود «محیطا»
برخیز و قدم زن به ره میکده چندی
نظرات