
سیدای نسفی
شمارهٔ ۱۰۳
۱
می کند سرو از حد غماز بازار مرا
راهزن از راه گرداند خریدار مرا
۲
کوچه ها شبها سفید از پرتو مهتاب نیست
آسمان کردست پای انداز دستار مرا
۳
غنچه ام از سینه نتواند نفس بیرون کشید
سبزه بیگانه دارد سبز گلزار مرا
۴
خانه آئینه را تصویر باشد پاسبان
تکیه گاهی نیست غیر از سایه دیوار مرا
۵
خاکساری می کند آهندلان را مهربان
می کشد سوزن به چشم خود ز پا خار مرا
۶
از رگ گل متکای من بود باریک تر
قوتی یارب کرم فرما مددگار مرا
۷
کشتی امید من افتاده در گرداب غم
کیست بیرون آورد زین آسیا بار مرا
۸
بهر درمان جانب حکمت پناهان چون روم
از دوا پرهیز فرمایند بیمار مرا
۹
ناخن تدبیرها ای سیدا از دست رفت
چرخ دارد در گره سر رشته کار مرا
تصاویر و صوت

نظرات