
سیدای نسفی
شمارهٔ ۱۱۱
۱
فلک گردباد ره کاروانت
زمین گرد نعلین سرو روانت
۲
خضر برگ سبزی ز گلزار جودت
مسیحی بود شبنم بوستانت
۳
مراد از شب لیلة القدر باشد
نشان از دو گیسوی عنبرفشانت
۴
چو شمع است پیوسته ورد زبانم
سر من فدای تو و خاندانت
۵
شب از کوچه گردان زلف سیاهت
بود صبح شمع سر پاسبانت
۶
کشم پا ز دامن شوم در سراغت
شمارند شاید ز دامن کشانت
۷
چه خوش روز باشد که مانند خورشید
سر خود کنم فرش بر آستانت
۸
چه حد سیدا را که وصف تو گوید
قلم را زبان شق شده از بیانت
تصاویر و صوت

نظرات