سیدای نسفی

سیدای نسفی

شمارهٔ ۱۱۳

۱

پیشانی ناز او از موج نگه چین بست

مژگان ستم برخاست ابروی کمر کین بست

۲

چشم به عتاب آمد خونم به تغافل ریخت

شمشاد خرامانش در پای نگارین بست

۳

از داغ سراپایم انگشت نما گردید

زآئینه سیمایش ملک دلم آئین بست

۴

گلزار تماشا گشت هر جا که اقامت کرد

گلدسته رعنایی از رشته تمکین بست

۵

خوبان ز شکر خندش در شهد فرو رفتند

لبهای شکرریزان از خنده شیرین بست

۶

مانند گل آن سید از خار کند بستر

آسایش خود هر کس با جامه رنگین بست!

تصاویر و صوت

نظرات