سیدای نسفی

سیدای نسفی

شمارهٔ ۱۲۰

۱

دلبر سوداگر من عزم کابل کرده است

داغم از اعضا چو شاخ ارغوان گل کرده است

۲

می برد آغوشم از حسرت ز جا چون برگ گل

محمل خود را مگر از بال بلبل کرده است

۳

بهر قتلم کرده با او خونم انشا نامه یی

بر کمر بربسته شمشیر و تغافل کرده است

۴

از پریشان روزگاری ها نمی آیم برون

خاطر آشفته ام بیعت به سنبل کرده است

۵

خیر بادش سیدا کردم نوید وصل داد

می شود معلوم در رفتن تأمل کرده است

تصاویر و صوت

نظرات