
سیدای نسفی
شمارهٔ ۱۲۸
۱
آمد بهار و غنچه به گلزار جا گرفت
زخمی که بود در دل بلبل هوا گرفت
۲
پهلو زند به نافه مشک آستین او
بر دست هر که کاکل آن دلربا گرفت
۳
گفتم روم به کوچه زلفش حیا نماند
امشب سر رهم عسس آشنا گرفت
۴
بر چرخ از کشایش کارم گره فتاد
این دانه عاقبت گلوی آسیا گرفت
۵
خار غمی که بر جگر ما خلیده بود
از پای ما برآمده دامان ما گرفت
۶
ما را ز سیر کوی تو مانع که می شود
کی می توان عنان نسیم صبا گرفت
۷
تا سر بر آستانه شه ماند سیدا
خود را به زیر سایه بال هما گرفت
تصاویر و صوت

نظرات