
سیدای نسفی
شمارهٔ ۱۳۰
۱
پیمانه یی که باده ندارد شکستنیست
دستی که نیست مصدر ایجاد بستنیست
۲
زلفی که صرف شانه کند عمر کنده به
دامی که صید زنده نگیرد گسستنیست
۳
امروز رخت خود بنه ای خضر ره در آب
چون عاقبت برهنه ازین جوی جستنیست
۴
در گوش غنچه باد سحر آمد و بگفت
در هر دلی که بوی وفا نیست خستنیست
۵
دیدم تو را به غیر و گرفتی کناره یی
یعنی که روز سرد به کنجی نشستنیست
۶
در دیده یی که غیر کند خانه کور به
چشمی که سرمه دان شود آن چشم بستنیست
۷
جستم علاج داغ دل خود ز سیدا
گفتا صبور باش که زین درد رستنیست
تصاویر و صوت

نظرات