سیدای نسفی

سیدای نسفی

شمارهٔ ۱۳۴

۱

در هیچ سینه یی گل داغی نمانده است

در بزم روزگار چراغی نمانده است

۲

مانند غنچه سر به گریبان کشیده ایم

ما را به سیر باغ دماغی نمانده است

۳

دستی که گل زند به سر بلبلی کجاست

نخل شکوفه دار به باغی نمانده است

۴

از جام اهل جود لبی تر نمی شود

زین باده قطره یی به ایاغی نمانده است

۵

مرغان آرزو همه پرواز کرده اند

در صحن بوستان پر زاغی نمانده است

۶

روشن کنند خلق چو پروانه خون خویش

از بس که روغنی به چراغی نمانده است

۷

ای سیدا کرم ز جهان بس که گم شدست

از هیچ کس امید سراغی نمانده است

تصاویر و صوت

دیوان سیدای نسفی به تصحیح و تعلیق حسن رهبری - میر عابد سیدای نسفی - تصویر ۲۱۷

نظرات