سیدای نسفی

سیدای نسفی

شمارهٔ ۱۵۲

۱

آنکه می گرید به حالم چشم خونین من است

وانکه بردارد سرم از خاک بالین من است

۲

قامتش را کی ز آغوش نظر بیرون کنم

چون پری در شیشه پنهان جان شیرین من است

۳

می کند تسلیم بر شاخ گلم از راه دور

نارسا افتاده دستش آنکه گلچین من است

۴

آرزوی لعل و مرجان کی بود جیب مرا

تکمه چاک گریبان اشک رنگین من است

۵

می زند سیلی به صیقل جوهر آئینه ام

چشم پوشیدن ز روی زینت آئین من است

۶

ناله گرمم چراغ کشته روشن می کند

میل آهم سرمه چشم جهان بین من است

۷

می تپد در خون ز رشک خامه من مدعی

خصم بسمل کشته شمشیر خونین من است

۸

دزد معنی سیدا هرگز نمی یابد رواج

تیغ بر خود می‌کشد هرکس سخن‌چین من است

تصاویر و صوت

نظرات