
سیدای نسفی
شمارهٔ ۱۵۷
۱
جود و سخا به مردم عالم نمانده است
نام و نشان ز منزل حاتم نمانده است
۲
یکسان کند به باغ تماشای خار و گل
امروز امتیاز به شبنم نمانده است
۳
از دل می صبوح کدورت نمی برد
خاصیتی که بود به مرهم نمانده است
۴
گلها چو غنچه سر به گریبان کشیده اند
در هیچ سینه یی دل خرم نمانده است
۵
ساغر ز پیش خم به لب خشک می رود
در شیشه ها باده کشان نم نمانده است
۶
باقیست گرد راه به مژگان حاجیان
آبی مگر به چشمه زمزم نمانده است
۷
در خانه های اهل کرم سیدا مرو
آنجا به غیر صورت آدم نمانده است
تصاویر و صوت

نظرات