
سیدای نسفی
شمارهٔ ۱۵۹
۱
آن شوخ اگر نمایدش از دور پشت دست
در پیش او نهد به زمین حور پشت دست
۲
خوردم هزار نیش و نشد نوش حاصلم
تا کی نهم به خانه زنبور پشت دست
۳
بر سایلان کریم حقارت نمی کند
دهقان نمی زند به صف مور پشت دست
۴
سیلی خورد طبیب ز بر و از نبض من
داغم زند به مرهم کافور پشت دست
۵
حق گوی را کسی نتواند خموش کرد
کاری نکرد بر لب منصور پشت دست
۶
داری مسیح تا ید بیضا در آستین
پنهان مساز از من رنجور پشت دست
۷
ای سیدا ز جود صدایی نشد بلند
چندان زدم به چینی فغفور پشت دست
نظرات