
سیدای نسفی
شمارهٔ ۱۶
۱
نرم شد از خواب غفلت بستر سنگین ما
باشد از مغز سر ما پنبه بالین ما
۲
کرده ایم از خانه بردوشی اقامت را وداع
گردباد دامن صحرا بود تمکین ما
۳
آستین عمریست از سیر چمن افشانده ایم
نیست کم از غنچه گل دامن پرچین ما
۴
خصم را بر خاک عاجز نالی ما می کشد
سرخ رو آید به میدان خنجر چوبین ما
۵
سیر چشمی های ما از دانه های اشک ماست
آسمان را داغ دارد خوشه پروین ما
۶
نفس سرکش عاقبت انداخت ما را در بلا
کرد آخر کار خود را دشمن شیرین ما
۷
بر سر منبر بود آواز ناصح را اثر
نیست همچون واعظان ته چوبکاری دین ما
۸
در پس آئینه دل سیدا تا خفته ایم
چشم پوشیدست از ما دشمن خودبین ما
تصاویر و صوت

نظرات