سیدای نسفی

سیدای نسفی

شمارهٔ ۱۶۴

۱

در گلشنی که مقدم آن گل رسیده است

از روی باغ رنگ چو شبنم پریده است

۲

نقاش دست و بازوی خود بوسه می زند

گویا کمان ابروی او را کشیده است

۳

ننهاده پا به خانه آئینه از حجاب

این ساده روی صورت خود را ندیده است

۴

گل را گرفته بر در باغ ایستاده است

باد بهار آمدنش را شنیده است

۵

هر کس نهاده پا به در اهل روزگار

بسیار همچو آبله در خون تپیده است

۶

در باغ آرزو که نهالی نشانده یی

عمرت گذشت میوه او نارسیده است

۷

می آمد از چمن مگر آن شوخ سیدا

مانند غنچه مرغ دلم آرمیده است

تصاویر و صوت

دیوان سیدای نسفی به تصحیح و تعلیق حسن رهبری - میر عابد سیدای نسفی - تصویر ۲۲۱

نظرات