سیدای نسفی

سیدای نسفی

شمارهٔ ۱۷۱

۱

از غمت در سینه دل صد نامه انشا می‌کند

طفل را این شیر در گهواره گویا می‌کند

۲

شمع را گردنکشی‌ها کرد خاکسترنشین

پست می‌گردد سر خود هر که بالا می‌کند

۳

شیر می‌گردد برون از کوه بهر کوهکن

رزق خود صاحب هنر از سنگ پیدا می‌کند

۴

محنت ایام را با گوشه‌گیران کار نیست

عشرت روی زمین پیوسته عنقا می‌کند

۵

سایهٔ دیوار خود را هر که اینجا وقف کرد

بر سر خود خانه‌ای در حشر پیدا می‌کند

۶

خودنمایی کردن از اهل طمع زیبنده نیست

پیش خم گردنکشی بیهوده مینا می‌کند

۷

می‌کند پرواز آغوشم چو قمری از نشاط

هر کجا آن سرو سیمین‌تن میان وا می‌کند

۸

سیدا منصور آخر شد فنا در بحر عشق

سیل چون پرزور گردد رو به دریا می‌کند

تصاویر و صوت

نظرات