
سیدای نسفی
شمارهٔ ۱۷۸
۱
مرغ بی بال و پری دیدم دلم آمد به یاد
ناله جغدی شنیدم منزلم آمد به یاد
۲
از فریب و وعده های او شدم راضی به مرگ
شب همه شب دست و تیغ قاتلم آمد به یاد
۳
در تلاش بحر چون گرداب سرگردان شدم
حسرت لبهای خشک ساحلم آمد به یاد
۴
سر نزد از کشتزار عمر من غیر از سپند
سوختم چون مزرع بی حاصلم آمد به یاد
۵
سیدا دیدم به خاک افتاده برگ لاله را
تیغ ناحق خورده صید بسملم آمد به یاد
نظرات