
سیدای نسفی
شمارهٔ ۱۹۱
۱
شمع بزمم از تماشای تو شاخ گل شود
مردمک در دیده پروانه ام بلبل شود
۲
در چمن هر گه بشویی زلف عنبربوی خویش
بید مجنون در لب جود دسته سنبل شود
۳
در جهان از همت پیران به جو راه نجات
قامت خم گشته بر دریای آتش پل شود
۴
تیره بختان را نباشد از پریشانی گزیر
دود هم گرد سر بر گرد دو کاکل شود
۵
میل خالش آنقدر دارد سپند شوخ من
گر در آتش برده بنشانند تخم گل شود
۶
شد پریشان زلف گنج حسن تا بر باد رفت
می کند دیوانگی هندو اگر بی پل شود
۷
از حواس باغبانان بس که رفتست امتیاز
بعد ازین در بوستان جغد آید و بلبل شود
۸
سیدا بی قدر افتادست در ملک بخار
تربیت سازند او را طالب آمل شود
نظرات