
سیدای نسفی
شمارهٔ ۱۹۴
۱
چشم شوخش در گلستان آمد و خنجر کشید
نرگس از برگ گل سوسن سپر بر سر کشید
۲
باغبان فرمود گلشن را به استقبال او
گل به ایثار قدومش در طبق ها زر کشید
۳
سبزه بر سر داشت با خطش کند گردنکشی
جبرئیل سنبل زلفش رسید و بر کشید
۴
قامتش در خانه فانوس باشد جلوه گر
بر سر بازار آمد شمع و خود را بر کشید
۵
تا سحر می آمد از مهتاب من بوی کباب
آن بت شبگرد من امشب کجا ساغر کشید
۶
صفحه رخسار او را کرد خط زیر و زبر
سبزه بیگانه آخر زین گلستان سر کشید
۷
سیدا عکس رقیب آئینه ام را زد به سنگ
انتقام خویش این زنگی ز روشنگر کشید
تصاویر و صوت

نظرات