
سیدای نسفی
شمارهٔ ۲
۱
خداوندا رهایی ده ز بند درد پایم را
نگه از غنچه خسبی دار باغ دلگشایم را
۲
توانایی کرم فرما که بی امداد برخیزم
مکن محتاج بر دست کسی دیگر عصایم را
۳
در فیض سحر خیزی مکن پوشیده بر رویم
مگردان از سخن بیگانه طبع آشنایم را
۴
زبانم را مده در پیش اهل جود کوتاهی
مکن پنهان درون آستین دست رسایم را
۵
کمند گردن محمل نشینان ساز طومارم
به گوش کاروان کن حلقه آواز درایم را
۶
طمع از خوان احسان تو دارد چشم درویشم
لبالب کن ز نعمت کاسه دست گدایم را
۷
مکن از قطع کردن مضطرب کلک سخنگویم
مده با استخوان پیوند منقار همایم را
۸
مرا چون سیدا در بوستانها جای بلبل ده
نسیم جانفزای غنچه گل کن نوایم را
نظرات