
سیدای نسفی
شمارهٔ ۲۱۳
۱
تا به زلف خویش خوبان همنشینم کردهاند
تیرهبختان شهریار ملک چینم کردهاند
۲
ماتم فرهاد و مجنون برد بیرونم ز شهر
داغهای لالهها صحرانشینم کردهاند
۳
نوخطان دامان زلف خود به دستم دادهاند
حین ناکامی برون از آستینم کردهاند
۴
در گلستان گرچه همچون غنچه جایم دادهاند
پای در زنجیر از چین جبینم کردهاند
۵
سیدا این آن غزل باشد که صوفی گفته است
همچو میل سرمه خاکسترنشینم کردهاند
نظرات