
سیدای نسفی
شمارهٔ ۲۲
۱
بیلبت شد سنگباران بر لب پیمانهها
میپرستان خاک میلیسند در میخانهها
۲
هرکه ما را سوخت شمعی بر مزار خویشتن
آید این آواز از خاکستر پروانهها
۳
از معلم کودکان گیرند تعلیم جنون
کردهای دیوانه طفلان را به مکتبخانهها
۴
از چمن مرغان به اقبال که بیرون رفتهاند
پر برآوردند در دنبال ایشان خانهها
۵
تا خط و خال تو در گرد کسادی غوطه زد
بر زمین چون مور گردیدند پنهان دانهها
۶
گوشهگیران از حوادثهای دوران ایمنند
جغد را باشد حصار عافیت ویرانهها
۷
پای خود دانسته نه در بزم ما ای محتسب
گردش گرداب باشد گردش پیمانهها
۸
میشوند آیینهها روشن ز صیقل سیدا
سنگ طفلان سرمه چشم است با دیوانهها
نظرات