
سیدای نسفی
شمارهٔ ۲۳۱
۱
هر کس که زین محیط دم آب می خورد
تا هست پیچ و تاب چو گرداب می خورد
۲
شب زنده دار منت ساقی نمی کشد
تا صبح می ز ساغر مهتاب می خورد
۳
مستی که ز احتساب نیاید به خویشتن
سیلی ز نیشتر به رگ خواب می خورد
۴
چون داغ لاله هر که سیه کاسه اوفتاد
از تشنگی ز چشمه خون آب می خورد
۵
بر آرزوی خود نرسد دل ز اضطراب
این تشنه آب گفته و سیماب می خورد
۶
در گوشه یی نشین و به دیوار رو بیار
شیخ آب و نان ز پشته محراب می خورد
۷
ای سیدا مربی عالی طلب نمای
نیک و بدی که هست به ارباب می خورد
تصاویر و صوت

نظرات