سیدای نسفی

سیدای نسفی

شمارهٔ ۲۳۴

۱

دست کوتاهم اگر منظور چشم او شود

آستین من کمند گردن آهو شود

۲

خال او را عشقبازی های من داد امتیاز

رنگ زردم ز عفر پیشانی هندو شود

۳

جنگ دو شمشیر از دو ابروی او اوج یافت

تیغها گردد علم روزی که چار ابرو شود

۴

می کند دست تهی دیوانه دنیا دوست را

شانه از زلفش چو دور افتد پریشان گو شود

۵

می کند ظالم به اندک تقویت گردنکشی

شعله لاغر ز خار و خس قوی بازو شود

۶

می خورند اهل سخن از ناتوانی پیچ و تاب

در کف من خامه می ترسم که کلک مو شود

۷

سیدا را زهر خندش داغ دل شد کامیاب

بخت اگر سازد مددگاری نمک دارو شود

تصاویر و صوت

نظرات