
سیدای نسفی
شمارهٔ ۲۴۸
۱
داغ را دل در کنار خویشتن می پرورد
دانه ما برق را در پیرهن می پرورد
۲
مرده پروانه را فانوس می دارد نگاه
کشته آتش عذاران را کفن می پرورد
۳
در چمن تا بردن نامش اجازت داده اند
غنچه عمری شد زبان را در دهن می پرورد
۴
می کشد رخت امت باز در برج هلال
در سفر هر کس که همچون ماه تن می پرورد
۵
حسن را با عشق مهجور مهر دیگر است
خویش را شیرین برای کوهکن می پرورد
۶
از هجوم آشیان قمریان یابد شکست
باغبان سروی که بیرون از چمن می پرورد
۷
می شود در یک سفر چون ماه کنعان نامدار
هر که همچون لعل خود را در وطن می پرورد
۸
سیدا بر سر نمایان جا نمودم خامه را
سر به پایش می نهم هر کس سخن می پرورد
نظرات