
سیدای نسفی
شمارهٔ ۲۶۰
۱
فلک از ناله شبهای من بی تاب می گردد
زمین از بی قراری های من سیماب می گردد
۲
اگر شیخ از ته دل در رکوع حق شود قایم
قد خم گشته او حلقه محراب می گردد
۳
به زیر آسمان از تنگدستی خانه یی دارم
که از چشمم چکد یک قطره خون گرداب می گردد
۴
دل شیخی که در هنگام طاعت سوی در باشد
به آخر روی او چون قبله محراب می گردد
۵
رسد تا مهر تابان شبنم از شب زنده داری ها
اجابت گرد چشم دیده بی خواب می گردد
۶
نگردد سفله از اهل مروت گر شود قارون
به گرداب آنچه می افتد همان گرداب می گردد
۷
تو از می چهره گلگون می کنی من می روم از خود
تو آتش می کنی روشن دل من آب می گردد
۸
به دور زلف خال رویش از جا برد دلها را
حذر سازید از دزدی که در مهتاب می گردد
۹
رخش شمع کدامین خانه روشن کرده است امشب
که چون پروانه بر اطراف چشمم خواب می گردد
۱۰
ز کویش هر که آید سیدا بخشم دل و دین را
نسیم کلبه آزاده را سیلاب می گردد
تصاویر و صوت

نظرات