
سیدای نسفی
شمارهٔ ۲۶۱
۱
بی تو امشب ساغر و پیمانه ام در جنگ بود
می به کام شیشه ام چون در فلاخن سنگ بود
۲
بر چراغ خانه ام هر دم نفس می شد گره
وقت همچون غنچه گل بر چراغم تنگ بود
۳
ساغر عیشم به آب کهربا می شست روی
برگ گلزار نشاطم با خزان یکرنگ بود
۴
پرده گوش من از قانون گرانی می کشید
ناله مطرب ندانم در کدام آهنگ بود
۵
از نگاهم تا سحر چون اشک آتش می پرید
همچو شبنم خواب آسایش به چشمم تنگ بود
۶
چین کلفت را نمی برد از جبینم موج می
دست روشنگر رخ آئینه ام را زنگ بود
۷
سیدا اکنون شکفتن از بهارم رفته است
باغبان گلشنم زین بیش آب و رنگ بود
تصاویر و صوت

نظرات