
سیدای نسفی
شمارهٔ ۲۶۲
۱
امشب ای مژگان سیه چشمی که بر روی تو بود
دود آهم مارپیچ طاق ابروی تو بود
۲
شمع در فانوس چون دل در بر من می تپید
در کدامین بزم امشب قد دلجوی تو بود
۳
بود در چشمم نگه چون در بیابان گردباد
حلقه دامی ک در دنبال آهوی تو بود
۴
ساغری چون گل از دست تو روی تازه داشت
غنچه مینا دماغ آسوده از بوی تو بود
۵
آنکه همچون شمع بود او را زبان چرب و نرم
از پی افسونگری زانو به زانوی تو بود
۶
مغز را در استخوانم چون فتیله داغ کرد
صحبت قومی که گرم از آتش خوی تو بود
۷
ماه شبگرد از تو ای آرام جانها پی نیافت
تا سحر چون سیدا سرگشته کوی تو بود
نظرات