
سیدای نسفی
شمارهٔ ۲۶۶
۱
خیر بادش می کنم دود از دماغم می رود
آتشم گل می کند مرهم ز داغم می رود
۲
می کند اسباب عیش از خانه ام عزم سفر
روشنی از شمع و روغن از چراغم می رود
۳
در برم دل می تپد از چهره رنگم می پرد
بلبل و گل خانه خیز از صحن باغم می رود
۴
شیشه من از وداعش سنگ بر سر می زند
خون به جای باده از چشم ایاغم می رود
۵
سیدا از بس که خود را در غمش گم کرده ام
هر که را می بینم از بهر سراغم می رود
نظرات