سیدای نسفی

سیدای نسفی

شمارهٔ ۲۹

۱

حرص افزون می شود از مرگ ما افلاک را

می شمارد دام رزق دیده خود خاک را

۲

دشمنی با سرکشان کردن سر خود خوردن است

زیر دست شعله سازد صف کشی خاشاک را

۳

پا ز حد بیرون نهادن قطع پیوند خود است

دست کوته می کند ناخن درازی تاک را

۴

از مزارم سبزه همچون بال قمری سر کشد

چون گذر افتد به خاکم سرو آن بی باک را

۵

برد هوشم را خیال جلوه مستانه اش

نشاء می چون بلند افتد برد ادراک را

۶

شبنم از همدوشی گل محرم خورشید شد

سر به گردون می رساند حسن چشم پاک را

۷

سیدا تا در کنار شانه آمد زلف او

آرزوها گشت پیدا سینه های چاک را

تصاویر و صوت

نظرات