
سیدای نسفی
شمارهٔ ۲۹۰
۱
در روزگار ما اثری از سخا نماند
بویی به دهر از چمن دلگشا نماند
۲
از روی لاله زار طراوت پرید و رفت
امروز آب و رنگ به رنگ حنا نماند
۳
گلها چو غنچه سر به گریبان کشیده اند
دیگر گره کشایی باد صبا نماند
۴
بستند سایلان لب ارباب از طمع
روی طلب به کاسه دست گدا نماند
۵
زاهد نشسته پشت به محراب داده است
از بس که کار حق ز برای خدا نماند
۶
فیضی که داشت خانه ارباب جود رفت
خاصیتی که بود به دارالشفا نماند
۷
بردند چون خلال گدایان به دوش ها
در پنجه مروت دربان عصا نماند
۸
اسباب خانه رفت به تاراج حادثات
ما را به زیر پای به جز بوریا نماند
۹
رفتند اهل جود به یکبار سیدا
زین کاروان به جای به جز نقش پا نماند
تصاویر و صوت

نظرات